اره عزیزم یکی رواز بچگی با بند بند وجودم دوسداشتم بزرگتر که شدم بهش گفتم و اونمگفت منمعمریه عاشقتم یه سال باهم حرف زدیم اسممو توشهر کوچیک انداخت سر زبونا وبعدافتاد سر لج دلمو شکوند و ولم کردوبه التماس کردنم میخندید از ته قلبم نفرینش کردم چند سال گذشت و کل اعضای خونوادشو به کشتن داد.
الان هم عمیقا دلم از دست کسی شکسته و ازخدامیخوام معادل درد ورنجی که بهم داده دردبکشه