بچه ها امروز داشتم از کتابخانه برمیگشتم
سوار سرویس شدیم
بعد دوستم مسیرشون یه طرف دیگه بود با ما اومدن بعد سوار شدیم و اینا گفت عه راستی الان از پیش خونتون در میشیم کراش تو نشونم بده (مغازه شون پیش خونمونِ ) بعد راننده سرویس من و سر کوچه پیاده میکنه گفتم برو تو کوچمون بعد گفت چرا گفتم پام درد میکنه مجبور شدم الکی بگم
بعد رسیدیم اونجا دیگه هول شدم گفتم عه نگاه خودشه بعد دوستم و بقیه بچه ها خندیدن 🤣🤣🙂🤣🤣 گفتن خوبه و اینا بعدددد