من قبلا با یکی از اشناهای خیلی دورمون دوست بودم فقط در حد چت کردن بود نه هیچ چیز دیگه ای یکی دوبارم تلفنی صحبت کردیم قضیه برا 5 6 سال پیشه. الان 3 ساله با نامزدمم(نامزد واقعی نه قصدمون ازدواج بود فقط مادرامون در جریانن)من چن ماه بعد رابطه بهش همه جریانو گفتم چون خودش قسمم داد.تو این سه سال هررر توهینی هر حرف بدی که فکرشو بکنین بهم زده از فوش های رکیک بگیر تا فوش خانواده و اینا بهم گفت خودکشی کردم زنگ زدم بهش برادرش تلفنو برداشت گفت بخاطر تو اینجوری شده و کلی تحقیرم کرد بعد یه سال اومد گفت دروغ گفتم میخواستم تورو ادب کنم حتی بهم گفت پسره عکساتو پخش کرده خودم رفتم پاکشون کردم عکسارو. دو سال تمام با این حرفش زجر کشیدم حتی دست به خودکشی زدم دو روز بیمارستان بودم تروخدا بمونین خواهرانه کمکم کنید بقیشو تایپ کردم میفرستم زود
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
هر بار که دعوامون میشه بهم میگه هرزه،جنده حروم زاده و از این چیزا! بخدا من فقط 14 سالم بود اونموقع خدا زد پس کلم با اون پسره چت کردم دیگ هیچی بینمون نبوده. الان نامزدم دیوونه شده زده به سرش میگه من نمیتونم تحمل کنم اینجوری زندگی کنم نه از تو دل میکنم نه این بی آبرویی تورو قبول میکنم.یه بارم خیلی داشت اذیتم میکرد همش دخترای دیگرو میکوبید تو سر من. منم نامزدمو با اون پسره مقایسه کردم گفتم از گل نازکتر بهم نگفته گفتم شاید تحقیرم نکنه. الان یعد 2 سال اومده میگه تو منو با اون مقایسه کردی تو عاشق من نیستی عاشق اون بودی که بهش فکر کردیو اینا.هر چی قسم خوردم گفتم فکر نکردم بخدا به هر کی میپرستی باز حرف خودشو میزنه. دیوونه شده تروخدا بهم بگین چیکار کنم، زنگ زده گریه میکنه داد میزنه میگه تو پشیمون نیستی هر چی میگم بی فایده س