2777
2789
عنوان

شب عروسی من بدترین شب زندگیم بود .خاطرش داره دیوونم می‌کنه

| مشاهده متن کامل بحث + 7293 بازدید | 92 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

با همسرت صحبت کن مشاوره برین. یکی از آشناهای ما خانمش با مادرشوهرش مشکل پیدا کرد.بدون هیچ حرف و حدی ...

شوهر من خیلی آوریل بچه ننه بود و.من با هزار ترفند الان میزانش رو به پنجاه درصد کم کردم .وقتی مادرش نییس همسر من عالیه .فکر می‌کنی کنارش خوشبخترین زن دنیایی.ولی مادرش که ظاهر میشه حال آدم از شرایط به هم میخوره


الان من با شوهرم قهرم و علتش دوباره یکی از همون دلایل مربوط به مادرشه.

اینطوریه که من دوباره یاد خاطره عروسیم افتادم و اونقدر حالم بد شد که سرم و چشام کلی درد گرفته



من الان با زهرا خیلی صمیمی هستیم چون تقریبا سالمون مشابه و در عین حال خیلی خانم شیرینی هستش

خوب عزیزم داری خودآزاری میکنی.از یه طرف میگی اذیت میشی میبینیش از طرف دیگه باهاش صمیمی شدی؟!

اوکی دوستیتون به جا ولی اگر خیلی باهاش در ارتباط باشی دائم تو ذهنت هست و اسمش تو زندگیته...این خودش باعث میشه یه جورایی هر روز تلاش و تمرکزت برای این باشه که چه جوری از اون عقب نیوفتی و بیشتر تو چشم باشی یا ...

البته این نظر من بستگی به شرایط خودت هم داره، بسنج ببین درست میگم یا نه،به طبع اون رفتار و ارتباطت رو با زهرا تنظیم کن

فرقی نمی کند آغازِ هفته باشد یا پایانش …صبح باشد یا شب … بذرِ امید ؛نه وقت می شناسد ،نه موقعیت …هر وقت بکاری ؛شبیهِ لوبیایِ سحر آمیز ،با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن ؛جوانه می زند …و تا آسمانِ موفقیت و توانستن ،اوج می گیرد …هرگز نا امید نباش … !!!نا امیدی ، تیشه ی بی رحمی ست ؛به جانِ ریشه ی شعور و خوشبختی ات …پس تا دیر نشده ،بذرِ جادوییِ امیدت را بکار ،و معجزه هایت را درو کن … !    
پدر شوهر داری اسی

بله .خیلی خیلی خیلی مرد نازنین .وامها دلیل تداوم ازدواجم همین مرده .

ولی فوق العاده زنشو دوست داره و اصلا راضی به یه ثانیه ناراحتی همسرش نیست

خوب عزیزم داری خودآزاری میکنی.از یه طرف میگی اذیت میشی میبینیش از طرف دیگه باهاش صمیمی شدی؟! اوکی د ...

اینکه میگم صمیمی یعنی دیگه مثل قبل خشک نیستیم.تو مهمونی کلی باهام حرف می‌زنیم و خوبیم خلاصه .ولی کلا سالی چهار بار حداکثر همدیگرو میبینیم

مادر شوهرت یعنی خودش عشق اول شوهرش بوده یعنی 

اره .تنها عشقه پدرشوهرمه .و پدرشوهرم اصلا اجازه نمیده کسی همسرشو چپ نگاه کنه یا انتقاد کنه 

من پارسال یه بار دعواش کردم تنها خونمون و کلی براش از کارای مادرشوهر م گفتم .و کلی بهم قول داد جلوشو میگیره .ولی بخدا حتی در غیابش هم ذره ای دربارش بد صحبت نکرد و همین باعث شده بیشتر پدرشوهرمو دوست داشته باشم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز