خوبی هاش این بود که همیشه پشتم بود بیرون من تنها نمبرفتم منو میبرد منو میاورد دکتر میرفتم خرید داشتم یا مثلا شهرستان میرفتم خونه خالم مبموندم چنروز اون از کارش میزد تا بیا منو ببینه و برگرده بهم بشددددت محبت میکرد همیشه هم مراعات منو میکرد تا من نمیخاستم دست بهم نمیزد مهربون بود عاقل بود ولی بدی هاش این بود ک اگ یذره شالم میرف عقب یا شلوارم کوتاه بود سریع عصبی میشد میگف بیرون میریم حق نداری سرتو بالا بگیری این اواخر همش باهام دعوا میوفتاد اخه ایشون قبلا زن داشتن بخاطر اینکه زنش خیلی اذیتش کرده بود میگف تو چون کل کل نمبکنی اذیتم نمیکنی دوست دارم این اخریا بهونه مبکرد مبگف مث اون شدی ولی من اصلا بحث نمبکردم بعدم یروز خیلی عادی اومد گف من دوست دارم عاشفتم ولی باید فکنم شاید نخامت من نمیدونم چرا حس کردم میخاد برگرده ب زن سابقش دیگ منم گعتم اینا همش بهانه بوده ک منو ول کنی بری سمت اون بدون اینک جواب درستی بده گف زندگی منو تو دیگ تمام اخه پبج زن قبلیشو رفتم نگاه کردم دیدم بیوگرافی عاشفونه گذاشته مطمئن شدم منو پس زده ک بره سمت اولی💔
سلام اگر خاستین تاپیک اخرم سربزنین درباره حاجته خیلیا حاجت گرفتن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
