خونه مادربزرگم شلوغ بود پسر خالم گفت 25سالته یه دونه خاستگارم نداری برو سکته کن البته که ۲۳سالمه
وقتی ۱۹سالم بود پسر همسایمون که تپل بود و همین شده یه بهونه دست خالم این چندمین باره که مسخره میکنه و اون پسر رو خاروخفیف نشون میده که به دنبالش من و خارو خفیف نشون بده حالا اون بنده خدا ازدواج کرده سر خونه و زندگیشه من نمیدونم چرا باید یه آدمی که تپله و حالا اصلا چاقه رو مسخره کنن
من اونجا دهن باز نکردم هیچی نگفتم اما الانکه اومدم خونه ناراحتم واقعا
جهالت و نادانی
عقده ایه فقط همین به ذهنم اومد
گستاخ بودن و تربیت نداشتن
عزیزم یادت نره جواب آدمای سمی رونبایدبدی وحرفاشون نبایدبرات مهم باشه وفقط فاصله بگیری
جو گیر شده یه چیزی بگه
اگه یبار دیگه گفت
بگو خدا رو شکر من فقط خواستگار ندارم
تو با عقل نداشتت میخوای چیکار کنی؟
الهی عزیزم توجه نکن ب حرف بقیه اصلا زندگیه توعه و به کسی هیچ ربطی نداره
درد عقده ها و حقارت خودشون با تحقیر دیگران آروم می کنن
میگفتی فعلا که تو داری از مجرد موندن من سکته میکنی
وا مگه خرجتو فک و فامیل میده بابا به حرفاشون اعتنا نکن
فکرتو برای حرف این ادم بیشعور درگیر نکن ،و قطعا کارما شو پس میده ! چون یه جورایی دلتو شکسته اونم تو جمع
بعضیا ذاتن حسودن...کلا برای اون حس تحقیر که در وجودشونه سعی میکنن دیگران رو تحقیر کنن .چون خودشون رو نمیتونن هم عرض اونا کنند سعی میکنن با پایین کشیدن اطرافیان این حس تحقیر رو تو خودشون ارضا کنن
