یک ساله درد داشتم پدر مادرم بهم محل نمیدادن فک کردن دارم دروغ میگم دیگه هیچی نگفتم ریختم تو خودم افسردگی گرفتم مشکل اعصابم از اونجا شروع شد جلوی چشمم داداشم و زن داداشمو زدن تو سرم بعد از یک سال دیگه دیدم نمیشه خیلی حالم بده خودم رفتم دکتر گفت مشکلت جدیه باید بری آزمایش و سونو رفتم گفتن مشکل هورمونی دارم و کیست پنج سانتی یک بارم خونریزی داخلی کردم اما نرفتم دکتر 😭هیشکی بهم اهمیت نداده بوده😭بعد از یه هفته به طور اتفاقی تو مدرسه حالم بهم خورد مدیر زنگ زد اورژانس بستریم کردن عملم کردن😭تو سن ۱۶ سالگی😭بعد از یک هفته دوباره درد داشتم اینبار با پدر بزرگم رفتم سونو گفتن دوباره کیست گرفتم😭با قرص دفع شد اما گفتن شاید چسپندگی رحم بگیری 😭 یا ناباور شی آرزویی که همیشه تو دلم داشتم و ازم گرفتن دلم میخواست بچه دار بشم هیچوقت باهاش مث خودم رفتار نکنم فرقی نذارم بین اونو خواهر یا برادرش😭 حالا با گذشت دو هفته بعد از افتادن کیست دومی دوباره حالم بد شد گفتن سنگ کلیه و عفونت ادراری😭آخه چرا حس میکنم یه چیزی تو زندگیمه به دعا و جادو اعتقاد ندارم اما الان کامل حس میکنم یه چیزی هست شب حس میکنم یکی دورمه وای خیلی میترسم 😭😭