اخه میدونه من شکاک هستم بهش واسه همین قضیه میریم مشاوره و دکتر هم بهش گف با هم خرید کنین با هم ی سری کارا انجام بدین ک سو تفاهم ار ببین بره اخه به مشاور گفته بود تو شش سال زندگیم بهش وفادار بودم الکی شک داره بهم
الان این کارش نمیفهمم چون میدونه من بهش گیر میدم ی جوراب هم نمیخرید فک کن س ساعت رفته بیرون مرغ گفتم بگیر یادش رفته آنوقت وقت داشته بره دکتر شماره چشم بگیره چون تازه ی هفته قهر بوده از خونه رفته بود اومده بهش باز شک کردم خودش هم میگه با دوس دخترم رفتم انقد پروعه اخه
خب فرم عینک ی چیزی ک من باید همش رو چشمش ببینم واقعا نباید من نظر میدادم مهم نبود انقد عصبیم ک دارم دیوونه میشم از این کارش با توجه به این چیزا ک واست گفتم