2777
2789

بچه ي من ١٠ماهگي چهار دست و پا رفت😂😂

همش با باسنش ميرفت جلو همه ميگفتن تنبله گفتم اشكال نداره اول و اخر اين چيزا طي ميشه

هنوز بابا ماما نميگه يك سالش داره پر ميشه البته اگه خودش بخواد فقط ميگه

كاش احساسات زن ها رو انقدر ساده نميگرفتيم. احساسات يك زن تمام دارايي اوست. وقتي احساسات يك زن رو ناديده ميگيري شايد يك بار يا دو بار يا حتي سه بار دلش بشكنه و غصه بخوره و بعد ببخشه اما بار چهارم ديگه نميبخشه،نه ميبخشه و نه ديگه اون ادم سابق ميشه

پسرم تازه میخواد وارد ده ماهگی بشه

۴دست وپا ک خیلی وقته میره

و می شینه کامل بدون تکیه

از درودیوار هم  میره بالا😆 دقیقا جاهای خطرناک وامیسته

دست میگیره میره

عاشق حموم هست همش ازونجا درش میارم 


ماما و بابا و دادا میگخ

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دختر من ۱۰ ماهش کامل شده سینه خیز دو خیلی وقته میره، از نشسته خودش سیته خیز میره، دستشو به مبل میگیره بلند میشه، رو چهاردست وپا هم میتونه بره منتها تازه یاد گرفته کنده، چند قدم میره بعد زود دوباره سینه خیز میشه. دد و بابا و ماما هم میگه، دالی میکنه، دست میزنه، سرسری و اینا رو هم چندماهه یاد گرفته.

آها جدیدا یاد گرفته بهش میگی بده چیزی که دستشه میده بهت یا بگی بیا میاد پیشت

سخته، ولی چون میگذرد غمی نیست، پس "آرووووم باش، آرووووم" 
راه میره؟؟

نه فقط به زمين ميگيره و مييسته بدون كمك

كاش احساسات زن ها رو انقدر ساده نميگرفتيم. احساسات يك زن تمام دارايي اوست. وقتي احساسات يك زن رو ناديده ميگيري شايد يك بار يا دو بار يا حتي سه بار دلش بشكنه و غصه بخوره و بعد ببخشه اما بار چهارم ديگه نميبخشه،نه ميبخشه و نه ديگه اون ادم سابق ميشه
دختر من ۱۰ ماهش کامل شده سینه خیز دو خیلی وقته میره، از نشسته خودش سیته خیز میره، دستشو به مبل میگیر ...

ماشالله چه زرنگ پسرمن هنوز نمیتونه بشینه تعادل نداره ولی خیلی تندتندسینه خیزمیره

راه میره؟؟

٦ماهگي بدون كمكي نشست و دندون پايينش در اومدن

١٠ماهگي دست ميزد

ميگفتم بيا ميومد

به مبل ميگرفت وايميستاد

كاش احساسات زن ها رو انقدر ساده نميگرفتيم. احساسات يك زن تمام دارايي اوست. وقتي احساسات يك زن رو ناديده ميگيري شايد يك بار يا دو بار يا حتي سه بار دلش بشكنه و غصه بخوره و بعد ببخشه اما بار چهارم ديگه نميبخشه،نه ميبخشه و نه ديگه اون ادم سابق ميشه
ماشالله چه زرنگ پسرمن هنوز نمیتونه بشینه تعادل نداره ولی خیلی تندتندسینه خیزمیره

از ۷ ماهگی نشست، پسر منم دیرتر بود کاراش. به خیلی چیزا بستگی داره قابل مقایسه نیستن بچه ها، نگران نباش اینقد خونتو به هم بریزه و بدوئه که کلافه شی

سخته، ولی چون میگذرد غمی نیست، پس "آرووووم باش، آرووووم" 

پسر من ۹ ماه و۹ روزشه ...کامل میشینه سینه خیز جلو میره یکمی هم جدیدا چهاردستو پا میره اما بلد نیست اندازه دو قدم میره عقب عقب هم زیاد میره توی روروئک هم با سرعت بدو بدو میکنه از نظر حرکتی ایناست فعلا

گاهی فکر میکنم درست از همون لحظه ای که دستای کوچولوتو توی مانیتور دیدم با انگشتای ظریفت فهمیدم دنیا میتونه برام اندازه ی دستات باشه و معنای زندگی یعنی بودنت عشق کوچولوی من با دستای خوشگلت برا همه کسایی که آرزو دارن مامان بشن دعا کن ‌خدا یدونه مثل تو بزاره تو دلشون ‌‌‌تا معجزه ی خدا رو حس کنن❤❤تیکر تولد گل پسرمه به وقت یک سالگی🥳

دست زدن و بیا بغلم و بای بای هم یاد گرفته کلمه هم ماما و بابا و دد و دس دس و نه رو میگه 

گاهی فکر میکنم درست از همون لحظه ای که دستای کوچولوتو توی مانیتور دیدم با انگشتای ظریفت فهمیدم دنیا میتونه برام اندازه ی دستات باشه و معنای زندگی یعنی بودنت عشق کوچولوی من با دستای خوشگلت برا همه کسایی که آرزو دارن مامان بشن دعا کن ‌خدا یدونه مثل تو بزاره تو دلشون ‌‌‌تا معجزه ی خدا رو حس کنن❤❤تیکر تولد گل پسرمه به وقت یک سالگی🥳
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز