سلام دوستان
دلم خیلی گرفته بود خواستم اینجا یکم باهاتون دردودل کنم. اگه کسی نظری داره که میتونه کمک کننده باشه خوشحال میشم لطف کنه و بگه.
اگه نه که فقط ازتون میخوام همدلی کنید و درکم کنید همین
خانوما من تو شهر خودم و باکسی که هم زبون خودم بود ازدواج کردم و پدر و مادرمم کاملا با این ازدواج موافق بودن... ولی به خاطر کار همسرم بعد عروسی اومدیم یه شهر دیگه...
ما اینجا کسیو نداریم و زود زود هم نمیتونیم به خانواده هامون سر بزنیم.
من عاشق خانوادمم و همینطور همسرم
ولی یه مشکلی همیشه آزارم میده...
رابطه م با مامانم خوبه...هر روز بهم زنگ میزنه..گاهی روزی دوبار..
بابامم مشکل خاصی باهاش ندارم ولی نمیدونم چرا خیلییی سرد و بی مهر و محبته😔😓😭
هیچوقت بهم زنگ نمیزنه هیییچوقت😭
مگه اینکه کار واجبی داشته باشه که اونم در حد یکی دو دقیقه،کارشو میگه و قطع میکنه...
همیشه هم خییییلییی سرد باهام صحبت میکنه😭
سالی یه بار میاد خونه م و وقتی میاد خیلی برخوردش خشک و سرده...
همیشه وقتی تلفنی باهاش حرف میزنم بعدش کلی دلم میگیره و گریه میکنم😭
به خدا من دختر بدی نیستم و نبودم براش
همیشه احترامشو نگه داشتم، همیشه به همه حرفاش عمل کردم...هیچوقت دلشو نشکستم...
الان که دارم مینویسم اشکام بند نمیاد...
من تو این شهر غریبم... هیچ وقت نمیگه یه زنگی بزنم ببینم دخترم مردست یا زنده...
با اینکه وضع مالیش خوبه ولی هیچوقت برام یه هزارتومنی ام نفرستاده...وقتی ام میرم همیشه با دست پر میرم...
یعنی هم من هم شوهرم اخلاقمون جوریه دست خالی جایی نمیریم حتی اگه شده ده دقیقه بشینیم ولی حتما کم کم چندکیلو میوه یا شیرینی میبریم با خودمون ...
بخدا شوهرمم خییییلی مرد خوب و بااحترامیه ولی با اونم خیییلی سرد و خشک رفتار میکنه...
طوریکه وقتی میریم شهر خودمون هیچوقت شوهرم تا حالا شب خونه بابام نمونده😔 میدونم به خاطر اخلاق بابام نمیمونه... همیشه یه چیزی رو بهانه میکنه و میره😭
سالی یکی دوبار به زور مامانم برام یه لباسی چیزی میخرن که اونم میدونم مامانم اصرار کرده😭
حتی برگشتنی وقتی میخوایم بیایم خونه خودمون مامانم قایمکی یکم خوراکی و اینا برام میزاره،میدونم حتی به اینام دلش راضی نیست😭
کوچکترین کلام محبت امیزی نداره😭
درحسرت اینکه بهم یه محبت کوچیک کنه دارم میسوزم😭
من خییلی دوسش دارم، بالاخره بابامه عاشقشم،خیلی دلم براش تنگ میشه ولی اصلا دلم نمیره و دوست ندارم بهش زنگ بزنم... چون وقتی زنگ میزنم از لحن سردش و بی محبتیش دلم میگیره... گاهی همون پشت تلفن گریه م میگیره😭
وقتی ام یکی دوهفته میگذره از اینکه باهاش صحبت نکردم و بهش زنگ نزدم حالم بد میشه، همش شبا خوابشو میبینم، خیلی وقتا خواب میبینم دور از جونش مرده😭 و من از عذاب وجدان اینکه چرا خودم زود زود بهش زنگ نزدم دارم جون میدم و کاری از دستم برنمیاد😭 بعد که بیدار میشم بازم نمیتونم زنگش بزنم😭