دیشب با شوهرم و بچه هام رفتیم شهرفرش. بعد یه دختره ک مسئول فروش بود هرجا میرفتیم دنبالمون میومد انصافا دختره هم خیلی خوشگل بود. هی میرفت ب شوهرم میچسبید. شوهرمم خوشگله. اینقد خودخوری کردم ک حد نداره. از دیشبم اعصابم بهم ریختس. چندساعت پیش ب شوهرم پیام دادم گفتم تو از اون دختره خوشت اومده. با اینکه شوهرم آدم خیلی خوبیه و تا حالا کوچیکترین چیزی ازش ندیدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.