۳روز پیش عصری عموی همسرم فوت کرد بعد همسرم رفت سرخاک ....منم با بچه ۹ماهم با پدر و مادرم شب رفتیم چون یه ساعتی راه بود منم خانوادش زن عمو، دختر عمو پسر عموهاشو دیدم تسلیت گفتم پسرم خیلی گریه کرد وحشت کرد صدای گریه و شیون زاری .....اومدیم شب خوب نخوابید جمعه یعنی فرداش مراسم بود ناهار...دیگه بچه میترسید من نرفتم خونه موندم همسرم اونجا بود
حالا برادر شوهرم زنگ زدم تسلیت بگم خدا رحمت کنه عموت رو....برگشته میگه چرا نیومدی باید میومدی چند تا حرف دیگه میگم من اومدم شب دیدمشون تسلیت گفتم ... بنظرتون همون کافی نبود شب رفتم...بخاطر ترس و وحشت بچه نرفتم در ضمن اسهال هم بود بچم .... چندتا حرف دیگه من خیلی ناراحت شدم واقعا 😥😥
حق با برادرشوهر یا من؟