ار
ی بارم تاکسی سوار شدم فک کن س سانس تو باشگاع ریز شده بودم تو مسیر خونع تا ی جایی پیادع اومدم
اصلا نابود شده بودم
تو تاکسی ی خانم بود من وسط. ی پسرم توی راه سوار کرد اقا من تو ماشین هی تو چرت بودم گاهی این خانومم خیلی بام حرف میزد
من همینجور چشام خمار بود از اینا ک میگن دلت خوابه چشات باز یهو افتادیم تو پیچ راننده مثل چی میروند ی ماشین از بغل با سرعت ک رد شد این یهو گرفت ب چپ من قشنگ فابریک عین فیلم هندیا رفتم تو بغل پسره
خواب از سرم پرید هی پسرع ب من نگا هی من ب اون نگا
عین اهنربا چسبیدم بش😹اخرشم ی معذرت خاهی نکردم
ب راننده چپکی نگا کردم میگ ملت عین وحشیا رانندگی میکنن :/