امروز نشسته حلو من به زنعنو شوهرم میگه وای دستتون درد نکنه سیرابی😒 ک پختین قسمت ما شد چقدرررررر خوشمزه بود چقدرررررر زیاد بود هر چی خوردیم تموسیرابی😒بعد اونم گفت عه نوش جان ...مادر شوهرمم گفت اره فلانی تو فرستادی زیاد بود منم اونو با همون قابلمه بروم خونه زهره(جاری)گفتم با اونا بخوریم ..بگم ما هر دوتامون با نادر شوهر تو یک کوچه هستیم ....
جاریم قشنگ معلوم بود میخواد من بفهمم ..منم ب شوهرم گفتم با مامانت دیگه کاری ندارم ..