بچم دوماهشه
هر صبح میاد به خاطر بچه که مواظبش باشه کمک دستم باشه که غذا درست کنم
یعنی شوهرم بهش گفته بیاد، اونم میاد میگه غذا درست کن که بچم میاد از سرکار گشنه نمونه
حتی بچه اگر خوابم باشه اون پیداش میشه میاد همون صبح دیگه من نمیتونم بخوابم، غذا هم درست کردم میخوام یک چرتی بزنم تا شوهرم بیاد دیگه میره و بچه هم بیداره
نمیدونم چیکار کنم، چیزی به شوهرمم بگم دیگه دلخوری پیش میاد چیکار کنم🥺
درو باز نکن .بگو حموم بودم
شب غذاتو بپز ک واس ظهر اماده باشه
چراعاقل کندکاری که باراردپشیمانی
وقتی میاد درو باز کن بگیر بخواب هرچی هم گفت خودت رو بزن ب خواب
با شوهرت مگه رودرباسی داری
بگو مادرت زحمت نده گشنه نمیمونی نترس
ببخش لحنم بده
یکم بهتر بگو خودت من الان قاطی م
خوب غذاتو شبها درست کن.
وقتی اومد بگو دیشب بچه بیدار بوده خستم میخوام بخوابم غذا درست نمیکنم
بگو مادر شما استراحت کنید نمیخاد بیای دیگه خسته میشی .اصلا توقع ندارم ازت..خودم کارارو میکنم بچه رو میحابونم...اصلا دلم نمیخا بیفتی تو زحمت....
عزیزم شما زندگیت مستقله
یعنی چی تو خونه خودتم راحت نیستی
من بودم شوهرم و ادب میکردم حقیقتش
خدا لعنتش کنه
وا مگه میخای چیکار کنی که اون کمک میاد
ب شوهرت بگو بهش بفهمونه دیگه نیاد
این همه زن هستن که با بچه غذا درست میکنن،مگه غذا درست کردن چقدر کار داره؟
به همسرت بگو من از عهده کارام بر میام، دوست ندارم مزاحم مادرت بشیم
نه چرا دلخوری پیش بیاد یجور بگو ک بد نشه
