یکی برای ازدواج بهم معرفیمون کردن چن روز باهمحرفزدیمهی اصرارمیکردک راحت ترحرفبزنهو....منمگفتماولتنهابیاخونمونبابامتوروببینهاگهراضیبودبیشتروحضوریباهم در ارتباط باشیم تا به شناخت کاملبرسیماولشگفتباشهخیلیجدیمیگفتچیبگمراهناییم کنتایجوریرفتارکنمباباتبپسنده ولی یه ساعت مونده ب زمان اومدنش بهانه آورد نیومد منم براش آرزوی خوشبختی کردم بعدش همه ی اکانتامو دلیت زدم،حالا به مامانم زنگ زده گفته میخواد با پدرم حرف بزنه
خیلی کنجکاوم ک چی میخواد 
نظرشماچیه؟