2777
2789

یادم یه با. یه پسته افتاده بود زیر نیم کت خیلی دلم میخواست یواشکی برداشتم خوردم😢

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یادمه تو دوران کودکیم وضع مالیمون خیلی خوب تا زمانی که بابام از پشت بوم افتاد و پاش شکست،و حتی بعد گذشت چند سال هنوزم از درد پاش رنج میبره 

و نتونست بره سرکار وضع ما خیلی بد شد یادمه بابای یکی از بهترین دوستام یه مشمبا ب بابام خوراکی داده بود و پولشو هم نگرفته بود،بابام که خوراکی رو اورد خونه خیلی خوشحال شدم ولط وقتی بابای دوستم بهش داده که ببر بچه هات بخورن و پولشو نگرفته انقدر گریه کردم که صبح چشام کلا پف کرده بودو جلوی اون دوستم چند روزی دیده نشدم خیلی تلخ بود اون روزای کزایی

منم یه روز دوستام همه موهاشونو خرگوشی بسته بودن با اون کش ها که میوه های کوچولو روش بود خیلی خفن بودن اومده بودن تو کوچه

من‌نداشتم ازونا

بعد گریه کردم مامانم با بند برام موهامو خرگوشی بست رفتم تو کوچه پیششون که خرگوشی هامو نشون بدم مسخرم کردن و بهم خندیدن.منم برگشتم خونه.

بااینکه چن سال بعدش دوستای صمیمی شدیم و تاالانم هستیم ولی هیچوقت تحقیر اون موقه یادم نمیره😓

بابام با موتور خواهر بزرگترمو با داداش کوچیکتر میبرد خرید مثلا کفش میخریدن ب فروشنده میگفته ازپاابجیم کوچیکتر از پا داداشم بزرگتر بینشون  برا منم میخریدن یعنی ابجیم یه سلیقه ی افتضاحی داشت که نگو ولی من می‌پوشید م که بابام ناراحت نشه

زندگی من، خانواده ی من 🤗🤗                                        من دوتا دختر ناز با یه گل پسر دارم ❤️.                              اول اسمامونو  کنار هم گذاشتیم شد 😍هم نفس😍خدا جونم کاری کن مردم سرزمینم همیشه خوش حال باشن و از ته دل بخندند.
تو دوران دانشجویی هم درس میخوندم هم کار میکردم اما بازم بودجم نمیرسید ... از فشار گرسنگی گاهی با دوس ...

منم دوران دانشجویی پولم نمیرسید ناهار بگیرم از صبح تا شب گشنه میموندم تو دانشگاه

نون و ماست یا نون و هندونه یه وعده غذامون بود اونم سیرنمی شدیم  تو عروسی همیشه  لباسام نامناسب بود و تمسخر بقیه اذیتم می کرد    و اینکه اکثر اوقات کهنه های  دوست مادر م رو می پوشید م  زمستان هم اکثرا چکمه هامون سوراخ بود  و پاهامون خیس و يخ زده ..... لاک چری ترین غذامون قورمه سبزی بود اونم سالی چند بار شایدم مهمون میومد

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز