چیکار کنم شوهرم میگه عروسی نمیگیرم

چه خوب   ولی پارسال عروسی خواهر شوهرم بود چند نفر در هدی کادو داده بودن که حتی پول غذاشونم نشد اخرس از پول کادوها  دو ملیون موند واسشون واقعا  بد بود 

چقد شوهرت زرنگه

طلا نداری که بفروشی؟

منم عقدم عزیزم مثه شما ۲سال و چندماه شوهرمنم خوبه ولی نمستونیم جشن بگیریم خودم گفتم نمیخواد فقط میرم اتلیه و ارایشگاه البته بستگی به روحیه خودت داره خانواده همسرمم حمایت نمیکنن

از هر10 تا عروسی میریم 8تاش بدون شامه 

خیلی بدجوره که ....مگه ختم انعامه

من‌پارسال عروسیم ۱۱۰ نفر بودن خیلی شیک و باکلاس شد عروسیم‌عالی شده

چرا جهاز دادی دیگه

یه مهمونی با ۸۰ نفر فامیل درجه یک مگه چقدر میشه تو خونه بگیر حسرتش به دلت می مونه

 منم به اندازه شماتو عقدم 

اماهمسرم خیانت دیدم ..بی توجه .. بی محبت .. دلش نمیاد برام ی چیزی بخره ..فقط الکی یکبار گفتم دوستم داری فقط سرش تکون داد...

من جای تو بودم همون اتلیه رو هم نمیرفتم اگه دستش خالیه 

مهم اون عشقیه که به تو داره بادنیاعوضش نکن اوقات تلخی نکن بجاش برین مسافرت حال کنین 

من راضیم منو از ته دل بخواد محبت کنه ولی عروسی یه شب نگیرم 

الانم بهش گفتم عروسی نمیخوام تواین اوضاع بجاش مسافرت یا ی جشن کوچولو

جهازو به خانواده شوهرم نمیدادم که هرچی خریدم واسه زندگی خودم بوده

خب وقتی جشن عقد نداشتی خودش نمیدونه تو دلت میمونه عروسی ؟ 

اگر ی‌جشنی داشتی میگفتم اوکی عب نداره ولی حالا.....

ولی بگو بابات باهاش حرف بزنه بگه تو دل دخترم میمونه ، از کسی کمک بگیر ، جشن خودمونی براش بگیر بعدم برید آتلیه 

من خودم فامیل چندبار گفتن عروسی نمیگیری گفتم نه ترجیح دادم پول عروسی رو بنایی کنم و خونه بسازم 

حتی زن پسر دایی شوهرم با کلی کلاس گذاشتن بهم. گفت وقتی توی تالار میری و لباس عروس تنت باشه غرور میگیرتت. و حس سربلندی میکنی بعد نگاهشو چپ کرد برام 

منم گفتم من ترجیح میدم وقتی کلید رو توی در خونه خودم. ميندازم و پا توی خونه خودم میزارم حس غرور و سربلندی کنم نه اینکه از گرفتن عروسی و هزینه الکی،،، دیگه حتی حرف نزد 

اوووو ول کن بابا   منم دقییییقا شرایط تو رو دارم   مخصوصا قسمت شوهر مهربون و پدرشوهر گدا

تصمیم گرفتیم بریم آتلیه    بعدشم بریم دبی خوش گذرونی🤩اینجانب بسی خرسند میباشم از این ماجرا