توی مهمونیا اکثرا خیره میشه بهم نگاش ک میکنم سریع اونطرف رو نگا میکنه. گاهی باهام خوبه گاهی خیلی سرده .هیچوقت هیچ چیزی ازم نخاسته خیلی وقتا به کمک نیاز داشته اما انگار عار میدونه ک بمن بگه من همیشه دوسداشتم راحت باشم باهاش اما خودش نخاست من یبار تیشرت پوشیدم کلی تیکه انداخت ک بی احترامیه منم جلوش همیشه با شال و مانتو یا شومیزم