اتفاق های ترسناکی که تجربه کردید رو بگید شب جمعه ای دور هم بترسیم😂😂

ما فامیلمون تعریف میکرد یه شب از خواب بیدار میشه میبینه چندتا موجود سیاه و عجیب غریب دست و پاشو گرفتن دارن میبرنش میگن داریم میبریمت اون دنیا بعد نمیدونم چی میشه ولش میکنن دوباره شبای بعد این ماجرا تکرار میشه

اولی واسه دخترم که تازه زبون باز کرده بود یبار که همینطوری دست دست میکرد برگشت بهم گفت مامان دست بزن اون خانومه داره میرقصه منم ترسیدم گفتم کو میگفت اوناهاش! خیلی ترسیدم خدایی

یکی ام شوهرم نصف شب کنارم خوابیده بود منم چشامو رو هم گذاشتم بخوابم دم گوشم یکی اسممو صدا کرد فک کردم شوهرمه ولی خواب بود!!

نه والا 

 ب ما گفتن جن نیستن چون دقیقا مث کارتون ها از اون لباس های قدیمی هست شال سبز کهنه  مانند و لباس سبز و ..

.

من برم بخوابم شبتون ترسناک😂👋

نمیدونم شایدم توهم یا چیزی باشه ولی زیاد اتفاق افتاده واسم کلا زیاد از این چیزا خونه ما هست مثلا شبا صدای پا میاد یا ی شب خواهرم شب پارچ آب یخ بالا سرش بود صدای پارچو شنید انگار ک کسی پارچو برداره محکم تکون بده و صدای یخش پخش بشه

خونه ای ک الان ما داخلش هستیم هم همینطوره و از همسایه شنیدم ک جن وو داره ولی من تا حالا ندیدم ولی خیلی حسشون کردم حس میکنم تنها نیستم تو خونه و کسای دیگه ای هم هستن و دارن زندگی میکنن اولش ک نمیدونستم خیلی میترسیدم ولی از وقتی زن همسایمون گفت دیگع نمیترسم چون میدونم ترسم بی دلیل نبوده و واقعا هستن و برام عادی شده و با خودم میگم اونا دارن زندگیشونو میکنن منم دارم زندگیمو میکنم بهش فک نکن ولی من خودم تنها همش خونه تنها هستم و شوهرم صب تا شب سر کاره خیلی تنهام😥

منم زیاد تنها میموندم و اصلا نمیترسیدم اینقدررر زیاد میدیدم یه مدت بعضیا بهم میگفتن برو پیش روانپزشک شاید مشکلی داری یه دعای قرانی برام نوشتن هنوز دارمش بعد اون اصلااا دیگه اذیت نشدم مگه اینکه تو نماز خوندن کاهلی کنم انگار خیلی تاثیر داره، کلیم خواب میدیدم، یه بار خواب دیدم یه موجود کوتاه قد دستمو محکم گرفته بود بهم میگفت هر کاری کنی رهات نمیکنم. 

اینی که دارید میگید بچتون یه چیزایی میبینه که شما نمی‌بیند بخاطرراینه که بچه مثل قرآن پاک میمونه هیچ گناهی انجام نداده چشمش برای این چیزا بازه و همه چی رو میبینه البته تا وقتی که دو تا سه سالش هست بعدش دیگه نمیبینه چون امکان داره خیلی چیزا ها رو که ببینه برا بقیه فاش کنه 

 من ی بار کوچیک بودم کلا بد خواب هستم خیلی تکون میخورم 

ی شب پتو کلا دورم پیچیده بود و داشتم خفه میشدم 

ولی من حس میکردم ک دارم میرم بالا ینی از روی زمین بلند شدم اینقددد حس خوبییی بودند.بوددداااا  بعدا مامانم یهو انگار ک یکی بهش میگ بیدار شووو  بیدار میشه میبینه  من دارم خفه میشم 😂 و نجاتم میدع 

با اینک اونموقع ۶ سالم بود ولی هنوز یادمه 

این پیام رو میزارم که بتونم بعد بیام بخونم  

چون ظاهراکسی نیست لایکم کنه