یکیش این بود ک دخترم تازه زبون باز کرده بود تو اناقش بازی میکرد منم تو اشپزخونه بودم یهو اومد پیشم با هیجان و ذوق و خجالت مامانیییی آقا تو اتاقم هست بیا ببین منو میگی از ترس میترسیدم برم تو اتاق ژستش دقیقا طوری بود ک وقتی ب مردی رو میبینه خودشو لوس میکنه رفتم تو اناقش میگف نیس سمت پنجره رو نشون میداد😰😰😰
من یه بار که داشتم درس میخوندم خوابم برد، یه خواب قیلوله... بعد تو حالت خوابو بیداری بود حس کردم چند نفر بالا سرمن اما فقط یکیشون شکل ادمیزاد بود یقیشون شکل عادی نداشتن،همون که شکل ادم بود یه دختر موبلند بود یکی دو بار دیده بودمش رو کرد به بقیشون گفت این مارو میبینه!! بعد رو کرد به من گفت دستاتو تکون بده زود باش، الان بیدار میشی. اصلا حس ترس نداشتم نسبت بهش مدتها قبلش با خونواده دعوا کرده بودم و تو اتاقم نشستم کلی گریه کردمو با خودمو حرف زدم خوابم برد حس کردم یکی داره دست میکشه به موهام اروم چشمامو باز کردم و فقط موهای مشکیشو دیدم و سریع محو شد، خونه قبلیمون واقعا عجیب بود مامانم میگفت کلی سوراخ سمبه داره پر دعا میگفتم خب مادر من درشون بیار میگفت نمیتونم یه جوری چپیده دستم نمیرسه.
خواهرام تعریف میکردن چند سال پیش هر وقت از خواب بیدار میشدن دستشون حنا گذاشته بود با اینکه هیچکس از خانواده حنا نمیزاشت بعد ک پیش ملا سوال کردن گفت جنا وقتی یکی از قبیله شون هم اسم شما باشه و ازدواج کنه میان دسته اینایی ک هم اسم اون جنن ک ازدواج کرده حنا میزارن
یکی از اشناهامون شب ک میخوابید جنا میومدن میبردنش مزار چندبار خانوادش تو راه مزار پیداش کردن ک خواب ...
یااا حضرت عباس😰😰
منم به این اقتصاد اعتراض دارم ولی به این مدل اعتراضم انتقاد دارم! منم به آزادی بیان اعتقاد دارم ولی بین حق و باطل انتخاب دارم! انتخاب من مسیر ابتذال نیست! هرزگی برای میهن افتخار نیست!
خواهرام تعریف میکردن چند سال پیش هر وقت از خواب بیدار میشدن دستشون حنا گذاشته بود با اینکه هیچکس از ...
ویییی چه دارک😥😥😥
منم به این اقتصاد اعتراض دارم ولی به این مدل اعتراضم انتقاد دارم! منم به آزادی بیان اعتقاد دارم ولی بین حق و باطل انتخاب دارم! انتخاب من مسیر ابتذال نیست! هرزگی برای میهن افتخار نیست!