خونه ی دوستم بودم که از قضا پسر بود
ولی فقط لب تابشونشونم میداد
بعد خواهرش اومد
تا رفت دستشویی کن کفش پوشیدم رفتم
کفشم دم در دیده بود به پسره گفته بود فکر کردم مامان کفش جدید خریده
تو ندیدی
اونم گفته بود نه اشتباه کردی
بعدا ازم خواستگاری کرد ولی خوانوادش نداشتن گفتن دختر اینجوری به در نمیخوره
اسمش همزه بود و با هم میرفتیم کوه فقط