خوشبحالت کاش جای تو بودم من با مادر شوهرم زندگی میکنم هر پنج شنبه جمعه خواهر شوهرم با4بچش و جاریم با3بچش میریزن اینجا میریزن میپاشن میخورن و میبرن😕2روز تمام سردرد دارم آرزومه برم یجای دور ازشون زندگی کنم
خوب اخه اين دعوت هست؟ به شوهرم زنگ زد كه عروسي دخترم هست و بياييد. بعد شوهرم پرسيد كجا بمونيم و گفت هتل. ميدوني چقدر بايد هزينه ميكردم ؟ اگر معرفت داشت با بچه نميگفت بريد هتل. عاطفه ندارن. ادم براي ١٠٠ تا غريبه اين كار رو ميكنه
یه چیزی بگم
داداش منم جنوبه خونه اش راهش از ما دوره ،هشت سال ازدواج کرده هنوز خونه اش نرفتم چون‌شرایط راه دور ندارم
ولی وقتی میاد خونه پدرم کلی احترامشونو داریم و نمیذاریم زن بردارم یه لیوان جا ب جا کنه
در کل احترام داریم ولی مزاحم زندگیشون‌نمیشیم و اونا با خانواده زن داداشم صمیمیترن و میگم شاید زن بردار منم مثل شما گله داره؟؟
خب عزیزم. وقتی طرف یه کشور دیگه است. گیرم می گفت بیا خونه و هتل نرو. دیگه بلیط رفت و برگشت و عوارض خروج کشور و هزینه پاسپورت و ... پای خودتون بود.
اگه توان مالی باشه که عالیه آدم هم عروسی میره هم یه گشتی میزنه.
اگر هم تون مالی نباشه که طرف حتی بگه بیا یه ماه توی خونه ام بمون دیگه وقتی هزینه بلیط نیست. نمیشه رفت. خیلی وقتها مشکل اقتصادی سردی میاره و ربطی به طرف نداره
عزیزم خانواده شوهر منم همین هستن خیلی سرد هستن انگار خواهر برادر نیستن مادرشوهرم از همه بدتر هست کلا خانواده عجیب غریبی هستن اصلا رفت و آمد نداریم یعنی خود اونا شروع کردن به این رفتارها...مجرد که بودم دوست داشتم میگفتم خونه پدرشوهر جمع میشیم هرهفته ولی هرچی که فکر میکردم کلا برعکس شد منو همسرم کلا تنها هستیم..
از یه بابت که فکر میکنم خداروشکر میکنم که رفت و آمد نداریم والا وگرنه دردسراشون با من بود خداروهزار مرتبه شکر میکنم الان دیگه هم ناراحت نیستم
شما هم بی خیال باش بهتر که نمیان حتما حکمتی داشته کار خداست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
