سلام من ۲۰ سالمه و ی پسر ۲ ساله دارم 😶
شوهرم موقع نامزدی ی شرط هایی واسم گذاشت مثلا سرکار نباید بری . هر جا رفتی باید ازم اجازه بگیری . و چادر سرت کنی .من بخاطر ی دلایلی قبول کردم ☹
سرکار میره از ۹ صبح تا ۵ عصر 🙃 و من ۹۰ درصد موقع ها تو خونم تا وقتی ایشون میاد
وقتی هم میاد باید غذا و چای آماده باشه و بزاری جلوش و برداری و میره میخوابه تا اینکارا رو بکنه ساعت ۸ شب شده و من حق هیچ اعتراضی رو ندارم چون من تو خونم میتونم استراحت کنم ولی ایشون نه . خانومای خونه دار میدونن چقدر کارای خونه سخته ... 😡 همش سرم غر میزنه و غرورمو خرد میکنه . دیروز ماشینشو برداشتم و تو خیابون ی ماشینی داشت دور میزد منم وقتی داشتم از کنارش میرفتم یهو شروع کرد به دنده عقب اومدن هرچی بوق زدم متوجه نشد و رنگ ماشینش به ماشین ما خورد
چقدر بهونه گرفت... گفت الان اینقدر خرجشه من بهت گفتم فلان جا نرو .. هرچی گفتم ببخشید اشتباه کردم بازم غر میزد دیگه باهم جر و بحث کردیم رفت تو اتاق خوابید 😒 منم رفتم غذا شو گرم کردم و کلی نازشو خریدم که بیاد بخوره 😓 وقتی غذا خورد بعد بهم گفت چایی میخوام . چایی منم حاضر نبود گفت تو نمیدونی من صبح تا شب سرکارم و چایی نمیخورم. منم گفتم خب امروز رو یادم رفت . الان میرم درست میکنم و گفت الان دیگه فایده نداره و باز قهر کرد نصفه شب رفتم کنارش بخوابم گفت برو نمیخوام کنارم باشی 😊 خیلی غرورم خرد شد بازم صبحونه نون پنیر ساندویچ کردم و گذاشتم بالای اپن بازم صبح دیدم بر نداشته .. منم اومدم خونه مامانم . فقط بخاطر دیروز نبود چند روز بود خیلی باهام بد رفتاری میکرد .. اگه خیلی هم باهاش جر و بحث کنم کتکم میزنه
همش ازم توقع داره با وجودی که من در حد توانم کار خونه انجام میدم ناهار و غیره بازم دوست داره ی چی بهم بگه و خستگی هاشو سر من خالی کنه
ببخشید طولانی شد 💌 لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم ☹❤