آقا کاری ندارمااا ولی تو اقوام ما یه دختره بود متولد ۸۱
پسرعمو مامانم خییییلی دختره رو دوسداشت ولی مامانش ناراضیییی میگفت باید دخترعمتو بگیری پسره هم زیر بار نمیرفت
خلاصه مامانش فحشی نبود که ب دختر بیچاره نداد ظلمی نبود که نکرده باشه اصلا حرمتا رو زد شکست طوری ک مامان دختره هم نتونست سکوت کنه و دوتا خانواده پریدن به هم
بعد از کلییییی حرمت شکنی و اعصاب خوردی آخررررر پسره ب زوووور خانوادشو آورد خواستگاری . شب خواستگاری مامان پسره حتی دست ننداخت یه شیرینی برداره یا یه چایی بخوره
خلاصه اینا باهم ازدواج کردن بعد از دو سه سااااال جنگ و دعوا
الان انقددددر عاشق همن ماشاالله . یه دختر هم دارن
مادرشوهرش اونسری تو جمع میگفت من چقدر خل بودم با فلانی مخالفت میکردم هیشکی بهتر از عروسم نیست 😐🤍
الانم شکر خدا زندگیشون عالیه