سنتی هس
جلسه اول که با مادرش اومد رفتیم اتاق حرف بزنیم گف درو میشه ببنذین صدامون نره منم نبستم گفتم صدا نمیره
جلسه دوم ک امروز بود رفتیم دوتایی بیرون
خوراکی گرف اورد تو ماشین بخوریم منم دستم گذاشته بودم رو پام یهو وسط حرف زدن دستش اورد دستمو بگیره منو انگار برق گرف اخه جلسه دوم !!!!اصن نتونستم چیزی بگم فقط از ماشین پیاده شدم 😔😔😔خاک تو سرش کنن😔هنوز به خانوادم نگفتم خجالت میکشم😔چیکار کنم؟
ی لحظ دستش خورد به دستم😭😭😭دیگ سوار ماشینش نشدم خودم برگشتم😔هی زنگ زد برنداشتم دیه