اصلا آروم نمیشم .هربار زندگی یه شوک بهمون وارد میکنه
بیا بامن حرف برن، بیا بغلم...
مثل من دلم میخاد بشینم باریکی حرف بزنم
چرا عزیز
ازچی دلت پره عزیزم
زندگی همینه گاهی دوست داره غافلگیرمون کنه تا حواسمون بیشتر جمع کنیم
زن بابام دیروز به من و خواهرم فحش داد و از خونه پرتمون کرد بیرون ... بابام هم بود ها جلو چشم بابام ..
دنیا بی ثباته عزیز یه روز خوشه یه روز ناخوشه میگذره همش
من دست و پای بابام و بوسیدم گفتم حلالم کن ولی خانمت مارو خونه انداخت بیرون خودت بیا پیشمون ولی با دیگه با خانمت نمیتونم کنار بیام بخاطر این بی احترامی
حالا امروز که سالگرد عموم بود همه رفته بودیم سر مزار مامانم و عموم بابام اصلااااا نگامون نمیکرد سلام کردم جلوی همه خیلی بد گفت علیک !
بغض کردم ولی به رو نیوردم
تا اینکه دیدم داره برای عموهام و عمه هام و فامیلا داره از بدی های من و خواهرم میگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
