به جاش مامانم حسابى داره با خواهر خودم جاشو پر مى کنه. من خودم مادرم و مى دونم پدر مادر خیلی مهم و قابل احترامند اما رفتار هاى پدر و مادرم واقعا منو خسته کرده همه ى پس و پس کاریاشون تمام پنهان کاریاشون!!! مى تونم تا صبح براتون مثال بزنم. کاملا بین منو خواهرم فرق مى ذارن. هر طور که بگین براى خودش و شوهرش خرج مى کنن منم حساس نیستما! از این بدم میاد که مامانم جلو من رفتارش فرق داره چطورى بگم میاد یه داستانایی مى بافه... که منو خر کنه. مثلا خواهرم و شوهرش رو فرستادن ماه عسل... من که مى دونم اونا فرستادن. حرفى ام نیست. من مى گم چرا دیگه از من قایم مى کنى؟! زنگ زده به من که از خواهرت بپرس ببین نمیان شمال؟! آخه یکى بگه مادر من این احمق بازیا چیه از خودتون در میارین؟!؟!! به خدا براى ازدواجش هم من داماد رو تو محضر دیدم یا بابام... کل خر حمالى جهاز با من بود چون خونه من و عروس نزدیک هم بود نهار شام افطار همه اینا گردن منه گردن شکسته بود روز قبل عروسى مامان و خواهرم بیرون بودن بابام گفت ببین براى شام ماست داریم من رفتم سر یخچال دیدم خواهرم یه دسته گل خریده که تو سالن پرت کنه. با ذوق برش داشتم گفتم واى چقدر قشنگه عین دیوونه ها اومد سمتم که بذار سر جاش بذار سر جاش خرابش مى کنى الان شوهرم هم اونجا بود انقدر جلوش کنف شدم که خدا مى دونه 😢😢😢شیطونه مى گه باهاشون قطع رابطه کن ولى نمى خوام شوهرم و خانوادش پررو بشن از وقتى داماد جدید اومده حتى طرز فکراشون هم عوض شده دیگه دین و ... رو مهم و نمى دونن نماز و چادر و... براشون مسخره شده چون داماد جدید این طرز فکرو داره ما ماشینمون رو عوض کردیم انقدر عیب و ایراد گذاشتن که خواهرم و شوهرش ناراحت نشن... به خدا اینا اصلا شبیه پدر و مادر نیستن. هر چند از اولم نبودن. دعوتمون کردن بریم شمال. به جون بچم یه ذره ام دلم نخواست برم چون از رفتاراشون حالم به هم مى خوره
دوری و دوستی عزیزم..دوری کن ازشون تا خیالت راحت تر باشه
من سعى مى کنم همیشه خانومى کنم خودمو به احمقى بزنم و دعوا راه نندازم ولى هر روز تنفربرانگیز تر از دیروزن
وای خدای من ...
من که چیز خاصی نفهمیدم به نظرم حساس شدی
زیادی هیچی نگفتی فرقی نداره تو این دوره و زمونه به هرکی رو بدی مثل گرگ میخوردت ... یه مدت مثل خودشون رفتار کن به راحتی بدونه اینکه شوهر و فامیل شوهرت بفهمن تا درست بشن
عزیزم به نظر من یکم سرسنگین شو باهاشون
نمى شه دورى! همش از من نوه شون رو مى خوان ولى هر دفعه که مى بینمشون یا تلفنى حرف مى زنیم یه طور گند مى زنن به اعصاب و روان من
چقد حسودی می کنی تا بوده همین بوده بچه آخر امکاناتش بیشتره
رفتار خواهرت هم خیلی زشت بوده یعنی چی بذار سرجاش خرابش میکنی مگه بچه ای اونوقت تو چی گفتی؟
مامان پیشولى چه حسودى اى؟!؟!؟!؟؟؟؟؟ مى گم رفتارشون زشته!
باباش گفته واقعا جای ناراحتی داره
معصومه! اینو بابام گفت!!!!
غصه نخور منم عینهو شمام وحتی بدتر من شوهرم کاملاً متوجه شده وبه روم میاره. البته دلشم برام میسوزه.
من که خشک شدم سر جام چى باید مى گفتم جلو شوهرم؟!؟!؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
