2777
2789

نوجوون بودم یه سری برای یه کاری خونه یکی رفتم که وضع مالی خوبی نداشتن خانومه تنهابودو به اصرار مهمونم کرد و وقتی سفره رو انداخت فقط نون آوردو دوتا پیش دستی سیب زمینی سرخ شده با رب .(شاید توخونشون بیش از این چیزی نبود )

سر سفره های رنگارنگ زیاد نشستم ولی بهترین پذیرایی که شدم همون جا بود و هیچ وقت یادم نمیره .

وخدایی که به شدت کافیست .

 خونه مامانم 

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ماه پیش خونه عموم

خیلی چسبید


آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭                                                             خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا  دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭                                      تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)

با مامانم رفتیم خونه خواهرم، هیچی پذیرایی نکرد.

بعد ما که نشسته بودیم، مادر شوهرش اینا اومدن، برای اونا آب طالبی و شیرینی آورد، مجبور شد به ما هم داد. ما هم خوردیم  

ولی من هر روز دارم آدم ساکت تری میشم.

خونه مادربزرگم که داییم برامون ماکارونی درست میکرد هنوز بوش  به یادمه 🥺

اینجا جای تبادل نظره نه تحمیل نظر رعایت فرمایید🙏درخواست دوستی قبول نمیکنم 😊میخام برای دخترم مادری باشم که مامانم برام نبود😔

خودمون.ی جوری پذیرایی میکنیم طرف دیگه از خونمون نمیره... از در میندازیمش بیرون از پنجره میان تو 

پنجاه تا صلوات نذر کردم برای امام زمان و همون روز حاجت گرفتم الهی شکر . زدم امضا که یادم بمونه 

دوران راهنمایی رفتم خونه دوستم 

یه کتری گنده از اون هیئتی ها چای گذاشتیم 

و هر کدوم ۱۲ لیواااان چای خوردیم 

خیلی باحال بود

آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭                                                             خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا  دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭                                      تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)
نوش جونتون گوشت بشه به تنتون 😊😊😊😊😊

عزیزمی❤❤❤❤

آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭                                                             خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا  دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭                                      تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)

یه شرکتی کار میکردم

خیلی سال پیش بود

میخواستن یه فکر کنم دستگاه پرینتر یا فکس بخرن نظر منو میخواستن.

منو با خودشون بردن زن و شوهر یه کم زود رسیدیم مغازه بسته بود 

منو بردن یه رستوران کباب خوردیم

خیلی خوشمزه بود کباب به این خوشمزه ای تا الانم هنوز نخوردم  

الملک یبغی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم از پیامبر اکرم (ص) ترجمه: حکومت با کفر باقی می‌ماند ولی با ظلم نمیماند.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز