راستش هیچکسی رو ندارم باهاش دردودل کنم حتی باشوهرم ی کلام میگم دعوامونیشه مامان ندارم خواهرمم نمیبینم اصلا...خانواده شوهرمم همش میخوان ی عروس رو بالا ببرن..امروز ی جاریم ی حرفی زد بدجوری سوختم کلن همشون میخوان جاری بزرگمو بالا ببرن و منو بی اهمیت کنن بگن اهمیت نمیدیم بهت ..منم دلم شکسته چون هیچ وقت کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم دلم نازک شده و ب رفتارا بقیه حساسم انگار منو نمیبینن و اهمیت نمیدن..مثلن این جاریم هی ب اون دوتا میگفت ی دختر بیارین بگیرم برا پسرام از بقیه نمیگیرم..حالا انگار من گفتم بیا دختر منو بگیر خیلی بی چشم و روهه