ما طبقه بالای پدر شوهرم اینا میشینیم، کالا که خیلی خیلی خیلی مادرشوهرم زبونش به نیش و کنایس یعنی دائم، یه بار نشد ببینمش تو کنایه حرفشو نزنه، کلا هم بین منو جاریم یا بچه منو و خواهرشوهرم به شدت تبعیض قائل میشن، در حدی بوده که خونه مادرشوهرم که فقط من بالا میشینیم همه دعوت بودن من نه، به وفور پیش اومده و دروغ گفتناشون منت گذاشتناشون و هزار جور چیز دیگه، با اینکه من هیچکسو ندارم اینجا غریبم،
گذشته از اینا چند شب پیش من با شوهرم حرفم شد چون تو سالن بودیم من داشتم گریه میکردم صدام رفت پایین داد نمیزدم ولی چون گریه میکردم صدامو شنیدن(بحثمون سر این بود که همسرم یکم سخت خرج میکنه بعد انقد حرف پیش اومد که من یاد حرفایی که بهم زده بود افتادم گریه کردم، در حدی که پسر منو پدر شوهرم اینا برا اینکه صد و پنجاه تومن کمتر پول بدن یه تزریقاتچی آوردن تو خونه ختنش کرد الان به مشکل خورده دوباره باید عمل بشه، تازه به همه گفتن ما میخواستیم خرج کنیم جراح متخصص آوردیم و الا میبردیم بیمارستان همه اینا بعداً گندش دراومد، گذشته از این، این بحثا باعث شد گریه کنم) پدرشوهرم همسرمو صدا زد گفت چیشده اونم برا اینکه نگه گفت سر ختنه ناراحته اینکه باید دوباره عمل بشه