ولی من قانعم
ب خوب بودن شوهرم
ب پاک بودنش
ب اولویتش بودنم
همین...
ولی اون خیانت کرد،حدودیک ساله،ولی ازفکرش هیچ جوره بیرون نمیام
نمیدونم کی گذشت این یکسال ک من ذهنم درگیرشه
من ازش فقط تعهدووفامیخوام واینکه مردباقی بمونه وخیانت و کم کارینکنه
توی هرررشرایطی
جو نی نی سایت اینجوره
وگرنه همه بد نیستن
منم ی مدت پیش
بعد۵ونیم سال رابطه
همین فکرارو میکردم ازش
ولی بعدافهمیدم خیانت کرده
فکرمیکنم بیشترین دلیلشم همین بوده ک اطرافش پره ازاین مردا و یجورایی ازبس دیده عادی شده براش
کسی بود ک هروقت اسم خیانت میاوردم میگفت من هواسم هست عشقم ی تارموتو باهیچی عوض نمیکنم
ولی میدونی باخیلی چیزاعوض کرد
حتی ناراحتیمو
حتی وقتی میدید دارم دق میکنم کم توجهی کرد وسرش یجای دیک گرم بود
بدترین روزای عمرم تنهام گذاشت
خداراشکر که راضی ای گلم الهی همه راضی باشن
ولی میدونی
منم این حسارو داشتم و تجربه کردم
دقیقا زمانی خیانت کرد بهم ک فکرمیکردم باهیچ چیزو هیچ کس عوضم نمیکنه
منی ک حاضرنبودم خستگی توی تنش بمونه و باهمین دستام بدنشو ماساژمیدادم ک خستگی ازتنش برع
ک سعی میکردم عین دوست باشم
ک تنهاش نزاشتم توی هیچ شرایطی
فکرشو بکن،توی اوج حس خوبم نابود شدم
آخی چه دردناک، عشقی که داشتی رو حس میکنم چه زیبا بوده
به نظرم مشاوره برو و اجازه نده فکر و خیال از پا درت بیاره
تا بتونی با این قضیه کنار بیای
بعضی مردها ذاتا نامردن
اما بعضیهاشون فقط میلغزن بخاطر جوگیری و دوستهای دور و برشون، شاید همسر شما از دسته دوم باشه و پشیمونم باشه
