دوست گلم ماورم یه اخلاقی داره میگه فقط ما خوبیم فقط حرفهای ما درسته.
امروز میگه کارای تو و شوهرت همش غلطه.میگم اره اون اصلا وصله ناجوره.میگه دقیقا اون از اولم وصله ناجور بوده بعد که ناراحت شدم گریه زاری کردم برادرم اومده ارومم کنه میگه ولش کن تو خونشون دیوونشون کردن.
الانم اینخمه گریه کردم عین خیالش نیست تازه با من قهر کرده
من اینقدر تجربه دارم که بدونم با یه چایی قوز قرینه زیاد نمیشه.... بازم هر جور خودت صلاح می دونی... آره به نظرم پشت سرت بچه ت راه برو که یه وقت زمین نخوره... با همه هم صحبت کن که نه بخندن نه چایی بدن نه بغلش کنن.... چون شیشه ست.. شاید بشکنه....
ببین من خودم دوتابچه دارم واقعا هم درک میکنم صحبت هات رو.فقط یه سری چیزا رو دسته بندی کن مثلاً میخوای نسبت به یه چیزی واکنش نشون بدی اول ببین واقعا اونکارخطرناکه برای بچه اگرخیلی خطر داره جدی ولی با مهربونیت بگو نه با گله.یامثلاببین فلان کارشون مثلا میشه ازش گذشت خطرانچنانی نداره هیچی نگو بگذر
ببین گلم من همسرم‌خییییلی حساسه روی بچه و اینقدر خانوادم جلوی همرم بارفتارشون نشون دادن که باید حرف مارو گوش کنی نه پدر و مادرتو که اونم حساس کردن.
نمیخوام دیگه بین اونا بحث پیش بیاد خودمو بد میکنم و حرف میزنم اما اینم قبول نمیکنن.
صدبار به من میگه رفتارت برای تربیت بچه اشتباهه با مشاور صحبت کن با مشاور حرف میزنم میگه خانوادت مقصرن باز اینا نمیخوان قبول کنن.
باور میکنی میگه اون مشاوره زر میزنه حالیش نیست.
اوایل برای اینکه بچه رو بیرون ببرن اصلا سوال نمیکردن همینطوری برش میداشتن میبردن خب همسرم ناراحت میشد بهشون گفتیم بهشون برخورد که اره ما باید از شما اجازه بگیریم؟
