از وقتی ۱۲ سالم شد همیشه از بدنم متنفر بودم
انگار وقتی تو آینه میدیمش شرمم میگرف ک چرا مال منه...با دستای خودم داشتم و دارم داغونش میکنم، از بولمبیا و انورکسیا گرفته تا خونریزی معده... تا الان ک دارم اینو مینویسم
من واقن حالم خوب نیس حتی روانشناس هم نتونس خوبم کنه..کاش میشد صادقانه بگم من میخام برم پیش دیوونه ها زندگی کنم!! اینطوری خیلی راحت ترم
نمیدونم...شاید اگ یکم بزرگتر شم میفهمم اینا الکی بوده