من تو دوران عقد غروب که از سرکار تعطیل میشدم همسرم میومد دنبالم میرفتیم بازار یا پارک یکم دور میزدیم قدم میزدیم بعد میرفتیم خونه اونا یا خونه ما واسه شام.و نهایت تا ساعت ۱۱ میرسوند منو خونه و میرفت.
چون هردو خلقیاتمون مثل هم بود و معذب بودیم شب خونه همدیگه نمیموندیم.
تا الانم اصلا واسه خواب خونه مادرشوهرم اینا نموندم.کلا جز خونه خودمون جایی راحت نیستم.به همسرم هم گفته بودم😉
اونجا هم نهایت تو جمع کردن سفره کمک میکردم همین
انشالله خوشبخت باشین هرجا که هستین