دوهفتس باشوهرم قهرم شدیم مث دوتا همخونه ن حرفی ن کاری باهام سرسنگین ازش میپرسم چیشده چرا چیزی نمیگی کسی حرفی زده میگ نه هرچی ک شده ب خدم مربوطه اینقد اسرار کردم بگو چیشده خدشو زد ب غربت بازی ک دست از سرم بردار برو گمشو اصن هرکاری شده میگه تو چیکاره ای ک بهت بگم چیشده دیگ خسته شدم از بی محلیش با همه خوبه میگ میخنده اما با من حرف نمیزنه دلیلشم نمیگ...... 😭