میدونم عزیز چنبار این فرصتو بهش دادم ولی نفر سوم که مادرشه نفوذش از منم بیشتره حتی حاضر شد پسرش بمیره ولی با من زندگی نکنه پسرش تا پای مرگ رفتو برگشت یعنی امسال عید زهر مارش شد حالا اون موقع ام جدا نشده بودیم تو بیمارستانی که کار میکردم اونجا بستری بود به رعیسم گفته بود که بهم زنگ بزنه راضیم کنه برگردم حتی روز طلاقم که رفتیم پیش مشاور اونجام به مشاور گفت تنها دختریه که خودم انتخابش کردمو از ته دلم دوسش دارم منم همین حرفو زدم ولی تا مادزش هست این دوست داشتنا پشیزی نمی ارزه همسر سابقم شخصیت فوق العاده وابسته داره