بزار بزار نکنید دستم تنده سریع میزارم
بخوام تو یه تاپیک بزارم هیجانش میره
ماجرا ازین قراره که من حدود ۸ سال پیش تو یه مدرسه ای معلم بودم
اکثر معلمها دو شیفت بودن ولی من نه چون سقط کرده بودم بدنم جون نداشت و تکشیفت میرفتم
خلاصه
تو کلاسهای ضمن خدمت یه دختر خیلی خیلی زیبا رو دیدم که معلم کلاس سوم شیفت مخالف من بود
این دختر واقعا قشنگ بود انگار آیشواریا مقنعه پوشیده باشه
خیلی هم مودب و آروم بود
خانواده محترمی هم داشت و یکی دوبار پدرش مارو رسوند چون هم محله بودیم
تو جای خوب شهر ویلایی بزرگ داشتن که باعث غبطه من به شرایط اون دختر شد
کلاسها تموم شد و من فقط ازش یه شماره منزل داشتم و یه شماره همراه برای هماهنگی رفت و آمدمون
یه روز وسطای سال مدیر شیفت مخالف بهم زنگ زد که فلانی تو بیا معلم کلاس سوم این شیفت شو