سلام خانوما من و شوهرم ازدواج دوممونه .منویکی از خاهرشوهرام معرفی کرده و باعث ازدواج شده.حالا من خونه خاهرشوهر دیگم بودم شب این پدرشوهرمم بود گفتن برنج درس کنید بریم بیرون جوجه بگیریم ..خاهرشوهرم گفت برنج ایرانیه من دوسندارم درسم نمیکنم.شوهرم گفت خانوم تو زحمتشو بکش ساعت ۱۰ونیم شب بود.گفتم باشه درس کردم یکم چوش بیشتر خورده بود ولی بهم چسبیده نبود جوری ک نشه خورد.خلاصه صبح شد منو شوهرم رفتیم خونه تو راه خاهرش زنگ زد..قبلش منو شوهرم حرف نمیزدیم بحث کرده بودیم.دیدیم به خاهرش میگه بلانسبت هرکی گفته گوه خورده و خیلی حرف زدن..قط ک کرد شوهرم گفت گوش میکردی گفتم آره گفت بابام زنگ زده به خاهرم که اینم زنه تو گرفتی برنجارو خراب کرده خاهرش جوش میزنه..گفت تو همه چیو بسپار به من جوابشونو دادم.شوهرمم زنگ زد به همون خاهر شوهرم ک خونش بودیم گفت اگه جوش میزنی ما نمیاییم دیگ تا جوش نزنی ..اونم قسم خورد ک من به بابا نگفتم..هفته پیشم همون خاهرشوهرمو ک منو معرفی کرده بود و شوهرشو نفرین میکرده...تازه حاجی زنشم ول کرده ..مادر شوهرم مریضه یه زن دیگ گرفته بود یواشکی ولی چن ماهی هست علنی کرده بوده که اونم ولش کرده از بس بی اخلاقه...همین خاهرشوهرم ک برنج خونش درس کردم همه کاراشو میکرد بااینم دعوا کرده حالا هیچکس نیس..شوهرم میگه شام درس کن ببرم براش و دوتیکه لباس دارع بشور گناه داره...ینی متنفرم ازش
به شوهرت بگو خودت لباسای پدرتو بشور دست که داری
و اینکه برای پدرت از رستوران غذا بگیر
نرو خونشون
هفته پیشم با شوهرم دعوا کرد حالا منکه ندیدم ولی به شوهرم گفته بوده اگه با زن قبلیت همینجوری برخورد میکردی چرا جدابشه..شوهرمم گفته اونو دوسنداشتم اینو دارم با چنگ و دندونم نگهش میدارم.....باز گفته خود شمام باعث طلاقم شدین برسد از زن عمو بپرسید...زن قبلیش دختر عموش بوده
نه خدایی
شوهرتون بگو خودش بره لباس ها بشوره
بخاطر شوهرم انجام میدادم ولی میگفتم هرکاری میکنی بگو دیگ از طرف خودته
ب نظرم بهونه دست شوهرت نده بذار بدونه تو با پدرش فرق داری و مشکل ازپدرشه، غذارو درست کن ولی بدون هیچ حرفی، لباسشو بگو خودش بشوره من نمیتونم
شوهرم پشت من باشه و بگه حق با توعه
برای پدر شوهر که پشتم حرف زده که هیچ برای دشمنام هم غذا میپزم و هر کاری بگه میکنم
فقط همیشه بگه حق با توعه و طرفداری منو بکنه وقتایی که واقعا حق با منه
لباساش رو هم بنداز تو ماشین با دست که نمیخوای بشوری
وقتی شوهرت پشتته اره درست کن
مهم اینه شوهرت می‌دونه باباش چیه 🙂
منت میزدم سرش اگه لباسشویی داری بنداز اونجا شام بپز نداری بده خودش بشوره یه شام بپز
منت یادت نره منظور بگی بهش بخاطر اون انجام دادی مگرنه اونا نه دوست دارن نه بهت ارزش میدن
یه چیز دیگه اینکه یبار به شوهرم گفتم من چرا بکنم قاطی کرد گفت ازت توقع نداشتم و عصبی شد گفت یه جوری باش تا فردا پس فردا اگ واسه خانواده خودت بود منم کمک کنم یا بزارم بری
لباس که بنداز لباسشویی با دست که نمیشوریی سختت باشه غذا هم بهترین غذاتو درست کن تا خودش از کرده و گفته خودش پشیمون بشه البته بعید میدونم چنین آدمی قدر دان باشه و بفهمه اما بخاطر شوهرت انجام بده اگه دوباره تکرار شد محترمانه به شوهرت بگو بابات غذاها من دوست نداره لطفا خودت براش غذا بخر
😂😂😂😂اسی خواهرم گفت برنج رو گازه هواست باشه
آبکش کن تا من بیام ...هواسم نبود 😦😮😐برنج شفته شد..من خرم اومدم همشو ریختم تو ظرفشویی آب ببره
بعدش دوباره درست کردم ..
خواهرم یهو داد زد تو حیاط خانم طلا چیکار کردی .از مسخره بمن‌میگفت 😂😂یهو داد زد که برنجا رو تمام کوچه رو ورداشته
نگو جوب آب سرش بازه 😂همه برنجا تو کوچه معلوم بودش ..ینی من چقدر خنگم
بگو بابای توعه من بشورم ؟
غذا هم هرچی درست کردی ب اونم بدین بخوره
تافته جدا بافته که نیس پیرمرد پرحاشیه
