شنبه که اخرین جلسه ام بود تصمیم گرفته بودم اصلا محلش نذارم و کلا سرد باشم باهاش.کلاسمون که شروع میشه منو میبره اندیشه اونجا سربالایی و سرپایینی داره منم تاحالا اونجا نرفته بودم برا رانندگی سربالایی و که رد میکنم میرسم به سرپایینی سرعت داشتم از پشت میزنم به ماشین رو به رویی😂😂
ماشین جفتشون به چوخ میره این مربیه هم انقدررر حرص میخوره انقدر چرت میگه منم دیگه راحت هرچی تو دلم بود رو بهش میگم بهم میگف اره تو باید کلاس اضافه برداری امتحانت رو رد میشی و این حرفا منم گفتم اگه کلاسم بردارم با تو برنمیدارم معلوم نیست حواست کجا هس اصلا
آخه همه میگن تقصیر اون بوده حواسش نبوده من زدم به ماشینه😂😂
خلاصه خیلی دلم خنک میشه چون قبلش واقعا انقدر ناراحت بودم گفتم من راضی نیستم اون پولی رو که از من دروردی
حالا هم باید اینجوری خرجش میکرد