2777
2789


یه دوست صمیمی دارم چندسال  ازش خبری نداشتم روز عاشورا دیدمش و شمارشو گرفتم


چند بار زنگ زدم جواب نداد پیام گذاشتم دیدم بازم ازش خبری نیست ادرسشم نداشتم خونه مادرشو بلد بودم فقط


یه روز قبل از اربعین رفتم خونه مادرم اتفاقی دیدمش تو خیابون


وای به روز کسی نیاد رفتم خونه مامانش صورت و بدنش کبود بود اصلا یه وضعی


برام تعریف کرد 5 ساله ازدواج کرده بچه دار نمیشده کلی دکتر رفته بوده و ناامید بود


روز عاشورا میگفت از ته دلم دعا کردم از امام حسین بچه خواستم


دقیقا 3 روز بعدش پریود نمیشه بی بی چک میزنه مثبت میشه میره ازمایش میده باردار بوده


به هیچکی نمیگه حتی شوهرش


میگفت میخواستم مهمونی بگیرم همرو غافلگیر کنم


شبش رفته بودن بیرون شوهرش جلوی داروخانه وایمیسته شوهرش کارگر ساختمانه چند روز قبلش گوشیش از بالای ساختمان میوفته و میشکنه میگفت شوهرم چند روز بعدش با یه ایفون اومده خونه تعجب کردم گفتم از کجا اوردی گفت صابکارم داد قراره از حقوقم کم کنه کم کم میگفت شک نکردم


جلوی داروخانه دعوا شد میگفت شوهرمم گوشیشو ول کرد و رفت گفت گوشی رو برداشتم نگاه کردم دیدم و داغون شدم چتاش با یه زن خراب متاهل بادو تا بچه سریع از چتاش عکس گرفتم شماره زنه ادرسش همه چیش بود قرار گذاشته برای هفته دیگه بره خونشون


میگفت خونسردی حفظ کردم فهمیدم گوشی رو زنه بهش داده


از ماشین اومدم پایین یواش گوشی انداختم تو جوب و رفتم یکم جلوتر

رفته هیئت بچه دار شده🤣🤣🤣🤣🤣

خانومی مستقل که از ۱۶ سالگی یادگرفتم مسئولیت زندگیم رو خودم به عهده بگیرم .مهم نیست بابات رییس کجاست و همسرت وزیر کجاست ، تو موظفی مستقل باشی زندگی شاید سخت باشه اما من سخت نمیگیرم چون من قوی تر از اونی ام که مشکلات بخان واسم چشم و ابرو بیان😌گذشته سخت من یعنی اونموقع که هم سنهام دور مهمونی و علافی بودن من کار کردم 😎 با توام دختر ... پاشو برا زندگیت هدف تعیین کن ، برنامه ریزی کن ، کار کن ، تلاش کن شاید یجاهاییش شکست بخوری اما ناامید نشو فقط استراحت کن و دوباره پاشووووو

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.


میگفت شوهرم اومد دنبال گوشی میگشت ازم پرسید گفتم نمیدونم شاید تو دعوا ازت زدن اونم حسابی عصبی شده بود


اصلا یادش نبود تو ماشین گذاشته


میگفت پیش خودم فکر کردم حالا که گوشی نیست شاید ول کنه


صبح بیدار شده دیده نخیر شوهرش رفته گوشی قسطی خریده سیمکارتش دوباره گرفته


میگفت داشتم اتش میگرفتم به روی خودم نیاوردم شوهرم رفت سر کار منم رفتم به اون ادرسه بفهمم شوهر زنه کیه


از همسایه هاشون فهمیده بود شوهر زنه کلید سازه کارت شوهرشو گرفته بود از همسایه ها


میگذره تا شنبه اینم از همه چتا عکس مینداخته و این سری رمز گوشی رو میگفت با کلک فهمیدم


شوهر زنه قرار بود شنبه برای کاری بره شهرستان حداقل دو روز خونه نبوده زنه هم یه ادرس دیگه فرستاده بوده برای این عوضی


صبح ساعت 7 شوهرش میزنه بیرون اینم دنبال اون دوستتم میره تو وات شوهر زنه عکس همه چتا رو میفرسته


ادرسم میفرسته


دوستم میره جلوی در خونه تا میبینه شوهر زنه با چند مرد میرن تو خونه اینم زنگ میزنه به پلیس


شوهر اینو انقدر زده بودن امبولانس میاد میبره زن رو هم همینطور


دوستم قرص میخره بچه رو سقط میکنه


حالا تقاضای طلاق داده شوهرش با وثیقه ازاد شده


فعلا تا دادگاه تشکیل بشه


اومده بیرون یک هفته پیش اومده سراغ دوستم و سوار ماشین کرده کتکش زده دوباره شکایت کردن دوباره انداختنش زندان


خدا لعنتش کنه طفلک انقدر اذیت شده بود


میگفت حلالش نمیکنم


یه شانسی اورده ماشین به اسم دوستمه


نصف خونه هم به اسمشه فعلا مهریه رو گذاشته اجرا


نصف دیگه خونه رو بگیره


میگفت طلاقمو بگیرم میریم از این شهر با مامان و بابام

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792