معتادا یا اونایی که اطلاعات زیاد درباره مواد مخدر دارن بیاین

از دست مجبوری مجبور به مصرف شده بود برادرش گولش زده بود نتونسته بود نه بگه، خودش همش عذاب وجدان داشت، وقتی گیر کرده بود فقط میگفت وسوست میکنه وقتی یه بار استفاده کنی همش وسوسه دنبالته، تا بهت سختی بیاد میری دنبالش

نمیدونم دیگه زندگی منو که همین ترامادول ده سال به گوه کشید، 

بعید بدونم قرص بخوره چون بیشتر کشیدنیه تا قرص بعدشم هیچ تشنج یا چیزی نداره اخه من دیده بودم ترامادل خوردن تشنج کردن

والا شوهر من ده سال مصرف کرد تشنج نکرد، ولی آخرین ترکش تشنج کرده بود بعد حدود ده روز از پاکیش میگه تا افتاده داد زده اسم منو، ازش پرسیدم میگه فکر کردم مردم دور از جونش گفتم صدات کننن

عزیزم پدرمنم مثل شوهرا شما منتها اینکه شهرمونو غریب کرد هیچکی باهامون رفتامد نمیکنه خودشم هیچحا نمیره ک ازش خبردارباشن 

خاب ماب نمیره فقط مصرفش خیلی بالاست و یکسره بستنی اینا میخوره

ترک نمیتونه کنه ما کاری از دستمون برنمیاد برادرش همینجوری بود دهبار رفت کمپ ولی دوباره کشید ما یبارگفتیم نکش البته فک میکنه فقط تریاکو میدونیم سرمون داد زد 

تاخودش نخاد نمیشه ک نمیخاد بعدشم اخلاقش خیلی بده خیلیییییی کل حرصا و اذیتاشو سرما خالی میکنه

چشماش گود رفته 

این اهل خانوم بازی ام هست خیلیییی بخودش میرسه خیلییی موهاشو سشوار میکشه از صوبانای خوب خوب استفاده میکنه واسه صورتش شامپو بدنای خیلیییی خوب میخره طوری ک عطرش تا صدمتر اونور ترم میره لباسای شیک شیک 

ولی برای مایی ک میدونیم معتاده چرا چشماش گود رفتگی داره اصلن حالت صورتش شکسته تر و ترسناک ترشده

کل دندوناشم خراب شده

خدارو هزار بار شکر شوهرم من ترک کرد جایی دوست نداشتم برم میرفتیم خواب میرفت همه جمع به ما نیش خند می‌زدند پسرم گریه میکرد میگفت من نمیام دیگه جایی، ولی خونه خواهرم فقط میرفتم اونم چون دامادمون مسخره نمی‌کرد، خدا به داد همه برسه 

آن شالله، خدا به همه عزت نفس اراده بده تا خودشون به این نتیجه برسن که این کارو کنار بزارن، وبرگردن در آغوش خانواده