به کسی نگفتیم.الانم دیگه راجع به داداشش صب قرار شد دیگه حرف نزنیم اما نمیدونم الان قرار هست بریم یا نه.آخه دیگه همسرم نرفته دنبال کارای پاسپورت.به نظرت الان بهش بگم چرا نمیری؛میریم مسافرت یا نه،یا بذارم هفته دیگه بگم بریم دنبال کارای پاسپورتا ببینم چی میگه.اگه گفت نه فعلا بعد چی بگم بنظرت
اصلا به‌خاطر جاری مسافرت رو کنسل نکنید
اگه خیلی اذیتت می‌کنه چشم و هم چشمی هاش یه بار رک و قاطع و محترمانه باهاش صحبت کن
میتونم بپرسم شغل همسرتون چیه؟
چون باهم شریکن
جاریت موش میدوونه ک لابد داداشت از کار بیشتر سود ورمیداره ک اینجوری میرسه ب خودشون
ولی من به این نتیجه رسیدم تا از انجام کاری مطمئن نیستید به هیچ عنوان پیش خانواده و آشنا و فامیل و رفیق جار نزنید
چه اون طرف خیرخواه شما باشه چه حسود شما
چون ممکنه با یه حرکت شما رو پشیمون کنه از انجام اون کار
یا ممکنه چشم بزنه
چه اون کار خرید خونه باشه چه ماشین چه طلا چه مسافرت رفتن
شما هم نباید قبل از اینکه هنوز کارای پاسپورتتون درست نشده به همه می‌گفتین قصد رفتن به ترکیه رو دارید
آره متاسفانه از دیشب خییییلی اعصابم بهم ریخته.همش نگرانم نکنه رو همسرم تاثیر گذاشته باشن و بگه نمیریم.اصلا آرامش ندارم.زورم میاد بخاطر یکی دیگه من از تفریحاتی که حقمه محروم بشم.شوهرمم اصلا زیاد اهل حرف زدن نیست که بفهمم تصمیمش چیه
عزیزم من با اینکه جاریت نیستم یهویی یک حسرتی نشست رو‌دلم🥺دلم گرفت چرا شوهرمن نتونست اینجور امکاناتی برام فراهم کنه.🥲انشالله همیشه دلتون خوش باشه ولی واقعا دست خود آدم نیس.....حسرت درد بدیه.
فقط اگه می‌تونستین خوشبختیتونو پنهان میکردین ازش اینجوری ناراحت نمیشدی
دقیقا مثل منو شوهرم
من ک خیلی هولم درس باید همون روز لون مسئله حل بشه نمیتونم صبر کنم شما اگ میتونی چن روز صبر کن بعد وسایل هاتونو جلو چشمش جم کن مثلا بگو اینو اونجا لازممون میشه ببینه خیلی مشتاقی حتما میره
یه سوال نمیشه نفهمه شما میرید ترکیه؟ مثلا همون بگید اردبیل؟
