وای ما اول های عقد رفتیم پاساژ دختره رسما از پشت سر اومده بود چسبیده بود ب ما هرجا میرفتیم میومد هرچی برمیگشتم پشت سرم نگاه نیکردم از رو نمیرفت اخرش از دست شوهرم گرفتم کشیدم بیرون رفتیم دیگه ولمون کرد.
اتفاقا من دیشب داشتم سرهمین موضوع با شوهرم دعوا میکردم تا جاییکه عصبی شدم زدم چندتا زدم تو سرش .گفتم دفعه آخرت باشه بیرون میریم زنارو زل بزنی یا دخترارو .چون تواین ۴سال چند باری متوجه شدم ...دیگه دیشب تاب نیاوردم جلوی بچه ام زدمش
دقیقا
تو محل کار من دختر خانمهای مجرد سر به زیر و محترم خیلی زیادند
یک‌آقای زن و بچه دار که سمت و تحصیلات پایینی داره دائم مشغول ارتباط گرفتن و خوش خدمتی به خانمهاست . حتی حبردارم ماشین دخترهای مجرد رو شسته و براشون گل و هدیه خریده که خانمها قبول نکردن و به حراست اعتراض کردن
بعد شنیدم خانمش تو اتاق انتظار درددل میکرد اینجا سر شوهرم دعواست و دخترها نگاهش میکنن و مزاحمش میشن و هر روز از دستشون فرار میکنه میاد پیش من
دلم میخواست برم‌نامه شکایت از مزاحمت و ابراز علاقه های شوهرش رو که همه امضا کرده بودیم از حراست بگیرم‌نشونش بدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
