چندوقت پیش تو نی نی سایت بحث خرافات بود میگفتن گریه سیاه جنه خلاصه یکی میگفت خرافاته یکی میگفت واقعیته 
چند روز بعدش داشتم از پنجره بیرونو نگاه میکردم ساعت دو سه شب بود یهوچشمم افتاد به فضای سبز جلوی درمون یه گریه بود مشکیه مشکی داشتم نگاش میکردم یهو متوجه شدم زوم کرده داره به من نگاه میکنه سریع اومدم تو پنجره رو بستم پرده رو کشیدم 
چند دقیقه بعد جریانش یادم رفت رفتم اشپزخونه چای بریزم از روی عادت پرده رو کشیدم کنار دیدم اومده تو تراس جیغ زدم اومدم پیش شوهرم