یه قبرستون قدیمی تو روستا مادرم اینا هست
بعد شبا صدای ناله شیون و التماس و.. اهالی روستا میشنون ازش
و یکی ناله میزنه امان از گرون فروشی از صدای یه قبرش فقط صدا میاد
خالم میگفت قبر یه پیرمرده بوده که اب میریخت تو شیر و میفروخت ب مردم
جالب اینجاس اکثرا صداش شنیدن و با روحانی منطقه چن بار برا ارامش روحش دعا و کار خیر و.. کردن