رفته بود خونه مادرشوهرم منم رفتم پیششون موقع خداحافظی دخترم بهم گفت برو که دیگه برنگردی برو گم شو...آنقدر گریه کردم نمی‌دونم چش شده بود جز خوبی کاری درحقش نکردم فقط هفت سالش هست ازش هیچ توقع ندارم ولی دلم بد جور شکسته فقط اشکام می آید فقط خدامیدونه چقدر براش تلاش میکنم.
اخی الهی بگردم
بچس گلم
بچتون پیش خانواده شوهر نزارید
یه شعر خوند همه دست زدن منم دست زدم فکر کرد من دست نزدم اومد زد تو دهنم موندم اصلا من به خداوندی خدا نمیزنمش همش م ر و محبت امروز بردمش استخر تو ماشین دستانش میبوسیدم بعد براش بستنی یخی خریدم باهاش درس کار میکنم
عزیزم💔
بچس یه حرفی زده خودشم نفهمیده چی گفته
اشکال نداره
دختر منم یوقتا جوگیر میشه..
دختر ۱۶ ساله من یه طعنه ها و حرفا تلخی میزنه که قلب آدم هزارتکه میشه
حتما راجبت چیزی تو گوش بچه خوندن ک اینجوری گفته تاثیر گذاشته رو بچه حرفاشون
الهی بگردمت بچه ست دیگههه بچههه
عزیزمممم دیگه ببخشید خیلی پررو و لوس بارش اوردی
بهتره هر چه زود تر با مشاور صحبت کنی بچه ای که از این سن اینجوری میکنه وای به چند سال دیگه
خیلی پیش خواهرشوهر و مادرشو رم خجالت کشیدم حالا فکر میکنند حتما من بهش محبت نمیکنم که این این جوری با من حرف میزنم عصر با شوق براش بستنی خریدم که شب بیاد خونه بخوره.به نظرتون چه عکس العملی نشون بدهم؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
