2777
2789
عنوان

عادت ماهانه دو روزه😶😶یعنی چرا؟

9146 بازدید | 39 پست

بعد سونو دکتر گفت یکی از تخمدان هات به اندازه یکمممم تنبلی داره...ولی دو روز یه جوریه...این یکم تنبلی نیست انگار خیلیه بعلاوه بیشتر شدن موهای زائد و ریختن موهای سرم

دارم تلاش میکنم شاد و خوشبخت دو عالم باشم🌸🌷

منم یه بار اینجوری شدم.....وقتی ناگهانی برادرمو از دست دادم....انگار شوک بهم وارد شد.....خونریزیم دو روز شد......دکتر و آزمایش هم رفتم....گفت چیزی نیست

من یک دختر به ظاهر مغرورم .........میخاستم اسم کاربریم خانم گل باشه.........اشتباه تایپی شد  

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم یه بار اینجوری شدم.....وقتی ناگهانی برادرمو از دست دادم....انگار شوک بهم وارد شد.....خونریزیم دو ...

من چند وقته که اینجوریم

دارم تلاش میکنم شاد و خوشبخت دو عالم باشم🌸🌷
من شنیدم خونریزی اگه کمتر از سه روز باشه اصلا عادت ماهیانه نیست عادت ماهیانه تو کمترین حالت ۳ روزه ...

چرااا عادت بود...دیگه رعایت نمیکنم و مثل روز های عادی ام چون خبری نیست ولی خب عجیبه

دارم تلاش میکنم شاد و خوشبخت دو عالم باشم🌸🌷
رکورد دست منه پس😂

چند ماه تحت ناراحتی و استرس شدید بودم و متاسفانه بخاطرش مشکل پوستی هم گرفتم ....یکمم تنبلی دارم حالا نمیدونم چی شده دقیقا

دارم تلاش میکنم شاد و خوشبخت دو عالم باشم🌸🌷
کرونا نگرفتی جدیدا؟  من اینجور بودم سونو دادم گفتن دیواره رحمم زخیم شده کورتاژ تشخیصی انجام دا ...

نه نگرفتم نمیدونم اینهمه مشکل واسه چیه اما یه سوال عادت ماهانه خون رقیقه یا خون غلیظ و نیمه مایع هم باشه طبیعیه؟

دارم تلاش میکنم شاد و خوشبخت دو عالم باشم🌸🌷

من تنبلی دارم چون مجردم میرفتم دکتر زیاد اهمیت نمیداد فقط ی قرصی میداد ک پریود شم همین منم اونو میخوردم تا ابنکه با ی دکتر خوب و دلسوز اشنا شدم تحت درمانم 

منم اکثر اوقات ن درد داشتم ن خونریزیم زیاد بود اصلن انگار مصنوعی بود پریودم ولی ماه پیش افتاد ب تاسوعا بعد ما روستامون رسم دارن روز تاسوعا علم و پیاده میبرن امام زاده بعد خب پباده رویشم زیاده منم پیاده اون روزو رفتم بعدش دقت ک کردم دیدم واقننن پریودم خیلی اینبار طبیعی شده بود خونریزی داشتم دلدرد داشتم همش ب اندازه اما خب خیلییی طبیعی و راضی بودم خودم ک میگم از پیاده رویه چون تنبلیم هنوز رفع نشده دارم دارو مصرف میکنم 

فقط پیاده روی کن خیلییی خوبه دکترمم پیاده رویو خیلی واسه فعال شدن تخمدانا تاکید میکنه

تنها چیزی ک باعث افتخارمه تو این همه سال زندگیم امیدیه ک هنوز ب خدا دارم با وجود همه ی دردام بازم اسمشو میارم و ب خودش پناه میبرم...ازوقتی ک ب دنیا اومدم مادرزادی مشکل مجاری داشتم پنجسال تموم هیچکی از مریضیم سردرنیاورد درنهایت مشکلموفهمیدن و عمل شدم تو این مدتم اکثرن روزام تو بیمارستان گذشت و زیر سوروم و امپول جون میکندم و دلم ب دستکش دکترا خوش بود ک اگه دخترخوبی باشم و گریه نکنم بهم ازاونا میدن تا توشون و بادکنم و بادکنک داشته باشم تو اون شدت مریضیم بابام دوتا دستامو با قاشق میسوزونه هنوزه ک هنوزه جاش هست (بعداز خوب شدنم زندگیم با پدر عصبیم ادامه دار شد جوری ک از شدت استرس لکنت زبون گرفتم و با زور حرف میزدم یکم ک بزرگ ترشدم ب مادرم خیانت کرد و ب کوچیک ترین چیز گیرمیداد تا مادرمو از خونه بندازه بیرون از کتک بگیری تا فحش بارمون میکرد  چندبار میخاس مامانمو بکشه واسه منی ک تنها فرد زندگیم و مادرم میدونستم دیدن اشکا و اذیتاش خیلی سخت بود از یطرفم خودم و اذیت میکرد آبروی مامانمو برد تو فامیل با عموم رفته بود خاستگاری  ب مادرم تهمت مریضی زده بود درحالی ک هیچیش نبودبعدشم معتاد میشه و وضع مالیمون روز ب روز بدتر و همیشه هم فامیلای مادرم مسخرمون میکنن و ماام بخاطر پدرمون همیشه سرخورده میشیمو سرمون پایینه میدونم مهم نیستن ولی وقتی اسمش میاد انگار غرورم له میشه و بغض کل گلومو میگیره وقتی ک تو این جو زندگی بزرگ شدم ک با ی اقایی اشنا شدم شده بود دلخوشیم امیدم پناهم ک بعداز 9 ماه تصادف میکنه و فوت میکنه قصدمون جدی بود حتا دوسداش خانواده ها بفهمن من بخاطر پدرم مخفی میکردم بعداز خبری ک ازش شنیدم کلللل دنیا خراب شد رو سرم ب جرات میتونم بگم پنججح روز تموم لب ب یقاشق غذاهم نزدم فقط میخابیدمو با فکرا و خاطرها و غم نبودنش دیواااانه میشدم ولی بازم گریمو تو خودم حبس میکردم تا یوقت مامانم شک نکنه😔یکسره فکرخودکشی میزد ب سرم از یطرفم پدرم بهم زورمیگفت و با اخلاقش اذیتم میکرد بهتره بگم بیشتر دلتنگ ترمیشدم🙃اخه من همش با خیال اون بود ک این زندگی و تحمل میکردمو اهمیت نمیدادم ولی دیگه نبوداگه اینارو برات نوشتم فقط بخاطر اینکه من با وجود همه ی این حال خرابیا ب خدا امیدوارم چرا تو نباشی رفیق؟ امیدوارباش شاید فصل بهارزندگی ماام برسه🌈❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792