سلام خانوما
من با دوتا جاریم و پدرشوهرم تو ساختمون پدرشوهرم زندگی میکنیم
پدرشوهرم ازون مردای قدیمی ک بچه هاش همه زیر سلطه خودشن وهرکی هرکار بخواد کنه ازون اجازه بگیره
یعنی بقیه اینجورین.شوهر من یکم سرکش تره مث داداشای بزرگش نیست.چون یجا هم زندگی میکنیم یعنی خونه داده بهمون یک شب درمیون همه میریم پایین خونه پدرشوهرم ک اونم یه شب نشده با دل خوش بیایم بالا.از بس به هرکاری کاردارن وتیکه میندازن
بعد الان مامانم اینا یکم بنایی دارن ازونجایی ک شوهرم قبلا با باباش اینکارو میکردن یکم بلده قبول کرده ک کاراشونو اون انجام بده.البته مزدشم بگیره
دیروز شوهرم رفته بود خونه باباش اومد بالا عصبانی بود گفتم چیشده گفت هیچی دیگه اصلا تنها نرو خونه بابام دلیلشم نپرس.باکلی اصرارگفت از بابام شماره کاشی کار وگچ کار خواستم بابام گفته تو حمال مادرزنت شدی کاراشونو میکنی انگار اونا پدرمادرتن پاشو برو نمیخوام ببینمت وازینا.
الان انگار قهرن شوهرم ک دیگ فک نکنم بره پایین.پس فردام میریم یه شهر دیگه مسافرت کاری تا دوهفته
من چیکار کنم برم نرم اصلا چیکارباید بکنم الان.
باردارم هستم فکرم خیلی مشغوله ک چرا اصلا باید این حرفو بزنه شوهرم مفتی که کار نمیکنه.میشه کمکم کنین