جونم برات بگه که ... انقد آتیش سوزوندممم
روز آخر مدرسه بود ما نصف کلاسمون گوشی آورده بود .. عاقا گوشی منو گرفتن مدیرم چون ببار قبلشم برده بودم میگفت نمیدم بهت تو دروغگویی و فلانو بهمان
دیدم جلو یه جمعیت داره آبروم رو میبره
عاقا بلند شدم اشک تمساحامو پاک کردم شستمش گذاشتمش رو بند
حالا کجا؟ مدرسه سعدی آبرو دار جلو اولیا هرچی از دهنم در اومد گفتم ....
بعد رفتم با پرویی تمام نشستم تو سرویس .
آی حال داد